روزهای خاکستری
بعدا نوشت
سلام
دوستای خوبم چقدر خوشحالم که شماهارو دارم روحیم خیلی بهتره اما بازم
استرس دارم امیدم به خداست و چشم انتظار دعای شما.چند روز دیگه مونده تا
جواب بیاد حدودا 7 روز دیگه .روزای منو اقایی خیلی کند و سخت میگذره.اوایل
امیرم خیلی به روی خودش نمی اورد ولی این روزا حسابی بی تابه.دلم براش
حسابی تنگ شده مجبور بودم شمال بمونم و اقایی بره سه هفته ای میشه ندیدمش و
همین دلتنگی هم باعث شده که تحمل این شرایط سخت سخت تر هم بشه. اما چاره
چیه؟صبر صبر صبر.....
شرمنده
ام که نمیتونم به همه دوستام سر بزنم اما واقعا هر لحظه به یادتون هستم و
منم دعاتون میکنم.حرفاتون خیلی ارومم میکنه ممنون.نمیدونم چه طور تشکر کنم.
جواب ازمایش که بیاد خبرتون میکنم.دعا کنید اینجا فقط جای خبرهای خوب باشه.
راستی
روزتونم مبارک باشه ایشالا که به همه ارزوهاتون برسید دوستای خوبم.و توی
این روز همگی لایق هدیه از طرف خانم فاطمه زهرا باشیم...و حاجت روا بشیم.
ببخشید اگه کامنتهاتون رو بدون جواب تایید کردم واقعا برام سخته...
بای
سلام دوستای خوبم حال روحی زیاد مساعدی نداشتم و برام سخت بود توی وبلاگی که تمام شادی هامو اینجا مینوشتم بیام و از این روزای سخت بنویسم اما چون این وبلاگ مربوط به کیانه و میخوام تمام خاطرات مربوط به کیانو اینجا ثبت کنم مجبورم که بنویسم.
میخوام از دوهفته قبل سه شنبه ٢٠فروردین بنویسم که برای من روز بدی بود نوبت دکتر داشتم و تست سلامت جنین هم اماده شده بود و قرار بود ببرم به دکتر نشون بدم وقتی رفتم داخل مطب خیلی حالم از این خبر بد شد که ازمایش نشون داده بود فرشته کوچولوی من مشکوک به سندروم داوونه و چون من ۵ ماهو رد کرده بودم وقتی نداشتم که دوباره ازمایشو تکرار کنم دکترمم اصلا مراعات نکردو این خبرو یهو بهم گفت که باید همین امشب بری تهرانو اونجا ازمایش امینوسنتز انجام بدی .خلاصه مینویسم چون اصلا شرایطم برای نشستن مساعد نیست و یاد اوری هم عذابم میده.فقط تونستم از مطب بیام بیرونو به اقایی خبر بدم که بیاد دنبالم جلوی گریه هامو اصلا نمیتونستم بگیرم اقایی اومد اونم داغون بود رفتیم خونه و خیلی سریع اماده حرکت شدیم دست و بای هیچ کدوممون تو اختیار خودمون نبود به مامانم اینا توی شمال خبر دادم که اونام حرکت کنن به سمت تهران اخه با دکتر تهران که تماس گرفتم قرار شد ساعت ۱۱ صبح چهار شنبه اونجا باشیم حرکت کردیم و صبح رسیدیم من به خاطر اینکه جفتم بایین بود نمیتونستم بشینم عقب دراز کشیدمو اقایی اروم اروم مارو رسوند تهران مامان اینا هم رسیدن و از اونجا با هم رفتیم ازمایشگاه مراحل طولانی تشکیل برونده رو انجام دادیمو رفتم برای نمونه گیری و بهمون گفتن که جواب ۲۵ الی ۳۰ روزه دیگه میاد و این یعنی مرگ من.واقعا سخته کاش هیچ کس این روزارو تجربه نکنه و ما هر چی سعی کردیم که حتی شفاهی جوابو زودتر بدن نشد که نشد اما دکتر گفت از هر ۱۰۰ نفر فقط ۵ نفر این ازمایششون مثبت میشه و برای ما احتمالش کمتره چون نه نصبت فامیلی داریم و نه سنمون زیاده و نه توی اقواممون این مشکل هست اما خیلی نگران بودم چون بچه بزرگ بود بهم گفتن اگه مشکلی هم داشته باشی باید غیر قانونی سقط کنی و این باعث نگرانی بیشتر منو اقایی شد.
دکتری که ازم نمونه گرفت گفت باید ده روز استراحت کنی و اقایی منو اورد شمال تا اینجا بتونم استراحت کنم و تنها نباشم .چند روز قبل رفتم سونو گرافی چهار بعدی و یه کم خیالم راحت شد تا حدودی نه خیلی زیاد این سونو مشکل سندروم داوونو نشون میده البته نه دقیق ولی خب یه چیزایی رو میشه فهمید که خوشبختانه دکتر گفت کیان مهره من سالمه و از نظر فیزیکی هیچ مشکلی نداره و بعید میدونم که ازمایشش مشکل داشته باشه اما اونو هم دنبال کن تا خیالت راحت بشه.
دوستای خوبم من خیلی احساسی هستم و خیلی هم زود وابسته میشم من عاشق بچه بودم و خدا این فرشته رو بهم داد هر روز توی این ۵ ماه باهاش زندگی کردم این اتفاق داغونم کرد برام دعا کنید که جواب ازمایشم منفی باشه و نی نی نازم سالم باشه .ببخشید اگه تند تند نوشتم میدونم خیلی جاها ایراد داره غلط داره اما نشستن برام سخته و مخصوصا که با لب تاب برادرم که اصلا کیبوردش حروفای فارسی روش نیست براتون تایب کردم به سختی.منو ببخشید اگه کسی هم در باره این ازمایش چیزی میدونه بهم بگه چون شنیدم درصد خطای اون ازمایشی که اول دادم و مشکل داشت زیاده.امیدوارم اینطور باشه. و ما جزو اون عده محدود نباشیم.دوستون دارم ممنون که بهم سر میزنید.
کیان مهره نازم فقط خودت میدونی که چقدر بابایی و مامانی دوست دارن و بهت وابسطه شدن.فرشته من از خدا بخواه که این روزای سخت برای ما با خوشی تمام بشه عزیزم................