کیان مهر عزیزمکیان مهر عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

فرشته ای در کنارم

روزهای خاکستری

1392/2/11 11:45
نویسنده : مامان یاسی
839 بازدید
اشتراک گذاری

 

بعدا نوشت

 

سلام
دوستای خوبم چقدر خوشحالم که شماهارو دارم روحیم خیلی بهتره اما بازم
استرس دارم امیدم به خداست و چشم انتظار دعای شما.چند روز دیگه مونده تا
جواب بیاد حدودا 7 روز دیگه .روزای منو اقایی خیلی کند و سخت میگذره.اوایل
امیرم خیلی به روی خودش نمی اورد ولی این روزا حسابی بی تابه.دلم براش
حسابی تنگ شده مجبور بودم شمال بمونم و اقایی بره سه هفته ای میشه ندیدمش و
همین دلتنگی هم باعث شده که تحمل این شرایط سخت سخت تر هم بشه. اما چاره
چیه؟صبر صبر صبر.....

 

شرمنده
ام که نمیتونم به همه دوستام سر بزنم اما واقعا هر لحظه به یادتون هستم و
منم دعاتون میکنم.حرفاتون خیلی ارومم میکنه ممنون.نمیدونم چه طور تشکر کنم.

 

جواب ازمایش که بیاد خبرتون میکنم.دعا کنید اینجا فقط جای خبرهای خوب باشه.

 

راستی
روزتونم مبارک باشه ایشالا که به همه ارزوهاتون برسید دوستای خوبم.و توی
این روز همگی لایق هدیه از طرف خانم فاطمه زهرا باشیم...و حاجت روا بشیم.

ببخشید اگه کامنتهاتون رو بدون جواب تایید کردم واقعا برام سخته...

 

بای

 

 

سلام دوستای خوبم حال روحی زیاد مساعدی نداشتم و برام سخت بود توی وبلاگی که تمام شادی هامو اینجا مینوشتم بیام و از این روزای سخت بنویسم اما چون این وبلاگ مربوط به کیانه و میخوام تمام خاطرات مربوط به کیانو اینجا ثبت کنم مجبورم که بنویسم.

میخوام از دوهفته قبل سه شنبه ٢٠فروردین بنویسم که برای من روز بدی بود نوبت دکتر داشتم و تست سلامت جنین هم اماده شده بود و قرار بود ببرم به دکتر نشون بدم وقتی رفتم داخل مطب خیلی حالم از این خبر بد شد که ازمایش نشون داده بود فرشته کوچولوی من مشکوک به سندروم داوونه و چون من ۵ ماهو رد کرده بودم وقتی نداشتم که دوباره ازمایشو تکرار کنم دکترمم اصلا مراعات نکردو این خبرو یهو بهم گفت که باید همین امشب بری تهرانو اونجا ازمایش امینوسنتز انجام بدی .خلاصه مینویسم چون اصلا شرایطم برای نشستن مساعد نیست و یاد اوری هم عذابم میده.فقط تونستم از مطب بیام بیرونو به اقایی خبر بدم که بیاد دنبالم جلوی گریه هامو اصلا نمیتونستم بگیرم اقایی اومد اونم داغون بود رفتیم خونه و خیلی سریع اماده حرکت شدیم دست و بای هیچ کدوممون تو اختیار خودمون نبود به مامانم اینا توی شمال خبر دادم که اونام حرکت کنن به سمت تهران اخه با دکتر تهران که تماس گرفتم قرار شد ساعت ۱۱ صبح چهار شنبه اونجا باشیم حرکت کردیم و صبح رسیدیم من به خاطر اینکه جفتم ‍بایین بود نمیتونستم بشینم عقب دراز کشیدمو اقایی اروم اروم مارو رسوند تهران مامان اینا هم رسیدن و از اونجا با هم رفتیم ازمایشگاه مراحل طولانی تشکیل برونده رو انجام دادیمو رفتم برای نمونه گیری و بهمون گفتن که جواب ۲۵ الی ۳۰ روزه دیگه میاد و این یعنی مرگ من.واقعا سخته کاش هیچ کس این روزارو تجربه نکنه و ما هر چی سعی کردیم که حتی شفاهی جوابو زودتر بدن نشد که نشد اما دکتر گفت از هر ۱۰۰ نفر فقط ۵ نفر این ازمایششون مثبت میشه و برای ما احتمالش کمتره چون نه نصبت فامیلی داریم و نه سنمون زیاده و نه توی اقواممون این مشکل هست اما خیلی نگران بودم چون بچه بزرگ بود بهم گفتن اگه مشکلی هم  داشته باشی باید غیر قانونی سقط کنی و این باعث نگرانی بیشتر منو اقایی شد.

دکتری که ازم نمونه گرفت گفت باید ده روز استراحت کنی و اقایی منو اورد شمال تا اینجا بتونم استراحت کنم و تنها نباشم .چند روز قبل رفتم سونو گرافی چهار بعدی و یه کم خیالم راحت شد تا حدودی نه خیلی زیاد این سونو مشکل سندروم داوونو نشون میده البته نه دقیق ولی خب یه چیزایی رو میشه فهمید که خوشبختانه دکتر گفت کیان مهره من سالمه و از نظر فیزیکی هیچ مشکلی نداره و بعید میدونم که ازمایشش مشکل داشته باشه اما اونو هم دنبال کن تا خیالت راحت بشه.

دوستای خوبم من خیلی احساسی هستم و خیلی هم زود وابسته میشم من عاشق بچه بودم و خدا این فرشته رو بهم داد هر روز توی این ۵ ماه باهاش زندگی کردم این اتفاق داغونم کرد برام دعا کنید که جواب ازمایشم منفی باشه و نی نی نازم سالم باشه .ببخشید اگه تند تند نوشتم میدونم خیلی جاها ایراد داره غلط داره اما نشستن برام سخته و مخصوصا که با لب تاب برادرم که اصلا کیبوردش حروفای فارسی روش نیست براتون تایب کردم به سختی.منو ببخشید  اگه کسی هم در باره این ازمایش چیزی میدونه بهم بگه چون شنیدم درصد خطای اون ازمایشی که اول دادم و مشکل داشت زیاده.امیدوارم اینطور باشه. و ما جزو اون عده محدود نباشیم.دوستون دارم ممنون که بهم سر میزنید.

کیان مهره نازم فقط خودت میدونی که چقدر بابایی و مامانی دوست دارن و بهت وابسطه شدن.فرشته من از خدا بخواه که این روزای سخت برای ما با خوشی تمام بشه عزیزم................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

رضوان مامان رادین
1 اردیبهشت 92 12:11
عزیزمممم...الان اسم وبلاگتو تو وبلاگهای بروز شده دیدم...بصورت اتفاقی اومدم و این پستو خوندمم...خیلی ناراحت شدم گلم...
خطای اون آزمایش قبلی ا خیلی زیاده...مطمئن باش کیانمهر جیگر طلا صحیح و سالم دنیا میاد...پسر دوستم سه شنبه هفته گذشته دنیا اومد و اسمشم شد کیانمهر...بنظرم جالب اومد


ممنونم مرسی بهم سر زدی ادرس وبت درست نبود نمیتونم بهت سر بزنم ممنون بهم روحیه دادی
سارا مامانی شیدا
1 اردیبهشت 92 12:13
یاسمن جونم عزیز دلم ناراحت نباش عزیزم به امید خدا که چیزی نیست این آزمایش غربالگری خیلی احتمال خطا داره منم وقتی شیدا تو شکمم بود ازمایشم مشکوک بود البته دکترم گفت چون به مرز نرسیده نیازی به انجام امینوسنتز نداری احتما 1به 299 بود همش میشستم گریه میکردم اما خدا رو شکر چیزی نبود یکی از دوستام ازمایشش 1 به روی 50 بود اما اونم امینوسنتز داد بچش سالم بود و الان 2 سالشه و سالم و سرحاله به خودت استرس وارد نکن عزیزم به امید خدا چیزی نیست توکل کن

ایشالا مال منم خطا داشته باشه اما تا جواب نیاد خیالم راحت نمیشه
سارا مامانی شیدا
1 اردیبهشت 92 12:15
مراقب باش ! دست روزگار هلت میدهد ؛ ولی قرار نیست تو بیفتی ، اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی ، اوج می گیری ... به همین سادگی ...
مرمر(مامی کسرا)
1 اردیبهشت 92 13:42
عزیز دلم امیدوارم حالت بهتر شده باشه..و کیانمهر عزیزمم ایشالا حالش خوبه خوبه...قربونت برم نگرانی رو از خودت دور کن تا نی نی سالم دنیا بیاد.....این ادرس جدید ماهه..اومدیم نی نی وبلاگ...خوشحال میشم با خبرای خوب بهمون سر بزنی...kasra688.niniweblog.com



سلام ممنونم.اروم ترم توكل كردم به خدا
حتما وب جديدت ميام عزيزم
الی
1 اردیبهشت 92 14:16
وااااااااااااااااااااااای عزیزم

ناراحت شدم
ایشالا که این انتظارت به خوبی به سر بیاد و گلت هیچ مشکلی نداشته باشه

ختم حدیث کسا بگیر



ممنونم الي جون ايشالا به مراد دلت برسي.
غزال
1 اردیبهشت 92 16:02
یاسی جونم نوشتت رو خوندم و خیلی ناراحت دشم ولی ناراحت نباش کیانت رو همونی که بهت داده همونم بهش سلامتی رو داده یادته چقدر خوشحالی واسه اومدنش داشتی الانم خوشحال باش و مطمئن باش سالمه سعی کن این اطمینان رو هم به خودت هم به کیان عزیز بهت ارامش یده اینجوری راحت تری در ضمن ایشالا که چیزی نیست این دکترا عادتشونه ادمو نگران کنن اخه اونا این چیزا حتی مرگ ادما براشون عادیه ÷س خودتو تاراحت نکن و بخدا توکل کن استرس واست صرر داره ÷س به خودت استرس وارد نکن این جوری واسه نی نی مون بده منم برات دعا میکنم تو هم دعا کن نذر کن تا وقتی دنیا بیاد محمد صداش کنی بعدم بسپرش به صاحب اسمش
الی
2 اردیبهشت 92 8:30
با اجازه ات لینکت کردم عزیزم
مریم.خلوت مادرانه
2 اردیبهشت 92 10:13
سلام یاسی جونم نمیدونم چی بگم بخدا من خودمم دیشب خیلی دلم شکست و الان با گریه دارم برات مینویسم ولی امیدوارم که بحق دلم شکسته ام هیچ مشکلی نباشه.آروم باش و صبر کن که .برات دعا میکنم.توکل بر خدا
مریم.خلوت مادرانه
2 اردیبهشت 92 10:18
سلام انشالله که بحق حضرت زهرا مشکلی نیست.عزیزم آروم باش و توکل کن.بخدا من خودمم دیشب دلم شکست و کلی گریه کردم.امیدوارم خدا خودش تنهامون نذاره.برات خیلی دعا میکنم.عزیزم
مامان ازاده
2 اردیبهشت 92 12:23
یاسی جون عزیزم نگران نباش ایشالا بلا به دور باشه من مطمئنم نی نیمون سالمه-هیچ مشکلی نداره بهش اصلن فکر نکن می دونم نمیشه ولی سعی کن-خدا بزرگه گلم
مامان ازاده
2 اردیبهشت 92 12:24
یاسی جون توی3 ماهه اول سونوگرافی ان تی و ازمابش خون سلامت جنین رو انجام داده بودی؟اون جوابش چی بود؟
شيما
2 اردیبهشت 92 12:48
ياسي جون عزيزم خودتو ناراحت نکن مطمئن باش که نينيت سالم سالمه خوب کاري کردي که سونو چهار بعدي رفتي خيالت راحتتر شد برات دعا ميکنم هر چند ميدونم که مشکلي نيست خدا بزرگه به خودش توکل کن
مامانٍ توت فرنگی
3 اردیبهشت 92 9:20
خوندن ناراحتی تو، اشکم را درآورد اما عزیزم نگران نباش به خدا توکل کن براش نذر کن انشاالله که قبول میشه
رضوان مامان رادین
4 اردیبهشت 92 23:25
سلام عزیزم...حال خودت و کیانمهر جون چطوره؟ آدرسم وبم درست بود منتها اولش آدرس سایت نی نی وبلاگ بود...اینم آدرسم دوست داشتید به ما هم سر بزنید radinazizam.niniweblog.com
rasta
5 اردیبهشت 92 23:14
یاسمن جون شنبه میرم برای عمل، ببینم از جواب چه خبر ؟ من که چشم آب نمیخوره! ترسو نباش دیگه!! من مینویسم امضاء میدم که کیان مهر سالمه !!! اصلا همچین چیزی امکان نداره ...... و علم پزشکی هیچ چیزی بدون دلیل اتفاق نمیوفته .... دلیلی نداره کیان همچین مشکلی داشته باشه ی بار دیگه هم اسم این بیماری بیاری دیگه منو نمیبینی بیخودی چرا به بچمون از این وصله ها میچسبونی؟
شیما
9 اردیبهشت 92 1:31
یاسی جون کجایی بیا یه خبر از خودت بده
سارا مامانی شیدا
9 اردیبهشت 92 12:11
یاسی جون نگرانتم خوبی؟ چه خبر ؟ ما رو بیخبر نذار عزیزم
مامانٍ توت فرنگی
9 اردیبهشت 92 16:11
کجایی پس نگرانتم حالت خوبه؟
مرمر(مامی کسرا)
9 اردیبهشت 92 16:57
عزیزم چی شد؟؟؟؟من منتظر خبرای خوبمااااااااااااااا.یادت نره بیای بهمون بگی.....مواظب نی نی گلمون باش..........
rasta
11 اردیبهشت 92 14:13
واااااااااای خک بر سرم ، به جای اسم حواسم نبود رمز رو نوشتم!
میبینی تورو خدا ، رستا هستم ی وقت با کسه دیگه ای اشتباه نگیری!



سلام عزيزم عيب نداره متوجه شدم
سارا مامانی شیدا
14 اردیبهشت 92 8:00
دوست خوبم همیشه نگاهت به اون بالا باشه ، تا دلت از این پایین ها نگیره …


ممنون واقعا تمام امیدم به خداست
سارا مامانی شیدا
14 اردیبهشت 92 8:01
آرزوهایت را برآورده می کند آن خدایی که آسمانی را برای خنداندن گلی، می گریاند
غزال
14 اردیبهشت 92 16:24
یاسی جونم میدونم حالت مساعد نیست ولی من هر روز واسه نی نی نازت دعا میکنم
اگه حالشو داشتی و تونستی سر بزنی با یه پست جدید منتظرتم


چشم عزیزم
مرمر(مامی کسرا)
16 اردیبهشت 92 7:46
قربونت برم ....ایشالا که هیچی نیست....دلم میخواد زودی روزش برسه و با دل خوش و یه لب پر ازخنده بیای بیرون از آزمایشگاه...مواظب کیان جونمون باش...ما هیچ وقت تنهات نمیذاریم....


واقعا از لطفت ممنون دوست خوبو نازم
مامان یاسین
16 اردیبهشت 92 13:59
عزیزمممم...الان اسم وبلاگتو تو وبلاگهای بروز شده دیدم...بصورت اتفاقی اومدم و این پستو خوندمم...خیلی ناراحت شدم گلم... درکت میکنم انشاالله که نصیب هیچ کس نشه چون من طعمش رو چشیدم اما با وجود سندروم داون بودن بچه خودو باز هم نگهش داشتم چون فرستادهای خدا بود وهست در ضمن من با شوهرم نه فامیل بودیم نه تو فامیل هامون بود و سنمون 22 و 24 ساله بودیم اما خوشحالم که شما نی نی سالم دارید به وبلاگ پسر من یاسین هم بیاین خوشحال میشم

دوست خوبم ممنونم حتما بهتون سر میزنم