کیان مهر عزیزمکیان مهر عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

فرشته ای در کنارم

اولین روزهای بهترین سال زندگی

1392/1/14 20:15
نویسنده : مامان یاسی
821 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوشولوی ناز مامانی.

خوبی قند عسل مامان؟حسابی واسه خودت لذت میبری که این همه نیومده عاشق داری نه؟حالا کجاشو دیدی بیا ببین چقدر همه چشم انتظارت هستن.

برایت از روزای قشنگ عید میخوام بنویسم:

اولین روز عید که مشغول عید دیدنی بودیم البته فقط درجه یک ها یعنی خونه عمه فرشته و عمه زهراو عمو سعید.دیگه خونه کسی نرفتیم اخه واسه خاطر شما نمیشد زیاده روی کنیم بابایی دستور داد که بیشتر استراحت کنم.

تا روز پنجم عید که فقط خوردمو خوابیدم و روز شیشم هم که طبق قرار خاله حسنیه و عمو محمد اومدن خونمون و روزای قشنگمون شروع شد.البته نمیشد زیاد ببریمشون بیرون اما همینکه کنار ما بودن حسابی لذت بردیم خودمم نمیدونم چرا اینقدر زود روزا گذشت انگار نه انگار شیش روز پیش ما بودن.یه شب رفتیم سراب نیلوفر یه روز هم به جای سیزده بدر رفتیم بیستون و نهار و بیرون بودیم و غروب برگشتیم.یه روزم رفتیم استخر همین.بقیه تایم ها هم خونه دور هم بودیم اما به ما حسابی خوش گذشت و من حسابی حالو هوام عوض شد.متاسفانه نشد که سیزده بدر کنار ما بمونن اخه بلیط نبود و مجبور شدن دوازدهم برن و دل مامانی و بابایی رو غصه دار کنن.اما جمعه شب خیلی خوش گذشت اخه دهم عید سالگرد ازدواج ما بود و ما هم یه جشن کوچولو گرفتیم منو خاله حسنیه وسایل تزیینی جشنو پنج شنبه حاضر کرده بودیم و وقتی بابایی خواب بود چشبوندیم به دیوار وقتی بیدار شد و دید حسابی خوشحال شد البته بابایی هم این روزو یادش بود و حسابی منو سورپرایز کرده بود اون شب حسابی گفتیمو خندیدیمو حسابی در کناره هم خوش بودیم.خدارو شکر که دوستای به این خوبی داریم که فقط واسه اینکه مامانی و بابایی نتونسته بودیم بریم شمال و ناراحت بودیم اونا اومدن پیشمون.حسابی ازتون ممنونم خاله حسنیه و عمو محمد.....

روز 12 هم که بلیط داشتن و رفتن و منو بابایی هم اون روز حسابی دلمون گرفته بود.اما فردا که سیزده بدر بود رفتیم با عمه اینا بیرون و حسابی خوش گذشت ما تا ساعت 1 استراحت کردیم و بعد رفتیم پیششون زحمت کشیده بودن و برای ما هم تدارک دیده بودن.مادر جون و پدر جونم توی شمال حسابی یاد ما بودن هر لحظه تماس میگرفتن اخه ما هر سال این روزو اونجا بودیم قربون دلشون برم که حسابی دلتنگن و بغضشونو از همین راه دور حس میکنم اما همه خوشحالیم که نرفتن ما به اونجا یه دلیل خوب داره و اونم شمایی اقا کیان مهر گلم.ایشالا سال دیگه سیزده بدر سه تایی میریم شمال و حسابی به همه در کنار شما خوش میگذره عسل مامان.مامان و بابا دیوانه وار دوستت دارن عزیزم.بوووووووووووووس

عکسها توی ادامه مطلب

 

اینم عکس تزیینات ساده ما چون نمیشد بریم بیرون با وسایل توی خونه اینارو اماده کردیم

اول اسم بابایی یعنی A

اول اسم مامانی یعنیY

اول اسم شما اقا کیان که حسابی عاشقتیم یعنی K

و اول اسم مهمونای عزیزمون یعنی خاله حسنیهHو عمو محمدM

که تزیین حروف ایده خاله حسنیه بود و با هم درستشون کردیم.

اینم عکس لباس هندونه ای پسر ناز مامان که وقتی رفته بودیم بیرون واسه جشن شب یلدای اقا کیان خریدیم مبارکت باشه مامانی.ناناز هستی با این لباس میدونم ناناز تر میشی.قربون هندونه خوشمزه خودم برم.......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

غزال
16 فروردین 92 13:59
عزیزم چه لباس های نازی براش خریدی
خوش به حال نی نی
در ضمن سالگرد ازدواجتون هم مبارک چه روز با حالی عروسی کردین
ببینم پس من کی معلوم میشه نی نیم چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کلی میخام بدونم گرچه حس مادرانم میگه پسره


ممنونم عزیزم چشات ناز میبینه.هفته 14 دقیق معلوم میشه اگه پیش دکتر خوب بری که 12 هم متوجه میشه
مامان ازاده
16 فروردین 92 21:52
سلام عزیزم-سال نو مبارک-ایشالا توی سال جدید فرشته کوچولومون بیاد بغل مامانش صحیح و سالم-ممنون که به وب فینگیلیم سر زدی-منم خوشحال میشم که دوستای خوبی واسه هم باشیم


سلام عزیزم سال نو شمام مبارک ممنونم که بهم سر زدی حتما دوستای خوبی میشیم منم شمارو لینک کردم
بهاره مامان امیرمحمد
17 فروردین 92 11:52
سلام سلام مامان خانوم مبارک باشه سال نو امیدورام سالی خوبی را شروع کرده باشید - یک تبریک ویژه بخاطر آقا کیانمهر فداش بشم چقدر اسمش قشنگه امیدوارم به سلامتی بیاد و ما عکسهای خوشگلش را ببینیم انشاءا.. لباس فارغ التحصیلی دکتری را بپوشه لباس دومادیش را بخرید بازم خیلی خیلی مبارکه مواظب همبازی امیرمحمدم باشیدها می بوسمتون و یک بوس آبدار از کیانمهر عزیز دل خاله بهاره


سلام دوست جونی خوبی؟سال نو شمام مبارک اقا امیر محمد خوبه اخی معلومه حسابی سفر سخت گذشتا عیب نداره اینا خاطره میشه.امیدوارم سال خوبی در کنار خانواده داشته باشی اقا کیانمهر هم شما و امیر محمدو میبوسه دوستون دارم.از ارزو های قشنگتونم ممنون
شیما
17 فروردین 92 12:22
سلام یاسمن جان خوبی نی نی کوچولوت خوبه
وبلاگتو کامل خوندم ایشالا خدا پسر کوچولوتون رو براتون حفظ کنه و سالم و سلامت به دنیا بیاد
برام دعا کن فرشته کوچولوی منم زود بیاد


ممنونم عزیزم لطف کردید ایشالا سال خوبی داشته باشی منم با افتخار لینکتون کردم دوست خوبم
مریم.خلوت مادرانه
17 فروردین 92 12:53
سلام دوست گلم وبلاگ زیبایی داری امیدوارک خدا بچتون و براتون نگه دارید،با اجازه لینکتون کردم خوشحالم. میشم بیایی پیشم.منتظرم


ممنونم که بهم سر زدی شمام با افتخار لینک شدید
مامان ازاده
19 فروردین 92 0:50
وای لباس هندونه-من خیلی دوست دارم ولی توی اهواز هر جا گشتم پیدا نکردم


عزیزم منم خیلی گشتم نزدیکای شب یلدا حتما زیاد میشه و پیدا میکنی
سارا مامانی شیدا
19 فروردین 92 10:08
سلام یاسی جون سالگرد عروسیتون مبارک عزیزم ایشالا صد سال در کنار هم شاد و خندان باشید ما با اولین پست 92 اومدیم خوشحال میشیم بهمون سر بزنید


سلام ممنونم عزیزم چشم الان میام
الی
19 فروردین 92 13:42
ایشالا سالم دنیا بیاد
شیما
22 فروردین 92 22:05
یاسی جون کجایی ؟ بیا از خودت و نی نی نازت بگو


چشم عزیزم
مرمر(مامی کسرا)
25 فروردین 92 13:01
سلام یاسی جون....خوبی؟؟؟اقا کیان مهر چطوره؟؟؟خوبه؟بزرگ شده؟؟حسابی لگد میزنه بهت؟؟؟
مرمر(مامی کسرا)
27 فروردین 92 16:41
سلام عزیزم...خوبی؟بخدا خیلی ناراحت شدم وقتی فهمیدم....ولی میخوام یه چیزی رو بهت بگم..امیدوارم با شنیدنش امید دوباره بگیری..یکی از اشناهامون شرایط تو رو داشت..سن بچه زیاد بود نتونست سقط کنه..ولی خوشبختانه بچه که دنیا اومد یه بچه تپل مپل خوشگل بود...الان 4 ماهشه..سالمو سر و مرو گنده...توکل کن به خدا ....به این ازمایشا هم اعتباری نیست...ایشالا کیان مهر خاله هم سالمه...به امید خبرای خوش...


خدا کنه فرشته منم سالم باشه
rasta
27 فروردین 92 22:43
سلام یاسمن جون ، خوبی؟ اقا کیان خوبه؟ خداروشکر که شما مشکلی ندارین....
بیا تو وبم ببین که من دارم میمیرم......
خیلی خیلی واسمون دعا کن


چی بگم رستا جون ایشالا هر دو راحت و سالم بچه هامونو به دنیا بیاریم