کیان مهر عزیزمکیان مهر عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

فرشته ای در کنارم

بابایی مهربون......

1391/12/17 12:50
نویسنده : مامان یاسی
749 بازدید
اشتراک گذاری

   سلام ناناز مامان خوبی عشقم؟ نمیدونم متوجه میشی که مامانی هر لحظه و هر جا موقع هر کار حتی توی خواب لحظه ای نیست که بهت فکر نکنه؟ توی رویا بغلت میکنم برات لالایی میخونم داستان میخونم برات درد دل میکنم.بعضی وقتا به خودم میگم کمتر فکر کنم اینجوری این ماها دووم نمیارم اخه مامانی خیلی عجوله،یادته که واسه اومدنتم چقدر عجله داشتم؟اما خیلی نگرانم بعضی وقتا همین نگرانی ها این فکر کردن به اینده کلافم میکنه جوری که خیلی بهونه گیر میشم ،کسی هم نیست گیر بدم نیشخندبهش ناچاری امیرو اذیت میکنم.دیروز با بابایی رفتیم تا بابایی برای مغازه خرید کنه منم یه کم خرید داشتم اومد دنبالمو بعد نهار با هم رفتیم بیرون،بابایی رفت دنبال خریدش و منم رفتم چندتا مغازه بالاتر تا کارای خودمو انجام بدم میخواستم واسه هفت سین وسیله بخرم اما چون زیاد وقت نداشتم نتونستم که همشو بخرم،بعد زنگ زدم به بابایی اونم  کارش تمام  شده بود رفتم پیشش.بابایی یه چیز گفت خریدم باید حدس بزنی که چیه؟؟؟؟

برام بیست سوالی گذاشت و گفت اگه بگی جایزه هم داری،بعد گفت اجازه داری بیست تا سوال بپرسی بابت هر سوال هزار تومنم کم میشه،کلی اذیتم کرد خیلی خندیدیم جات خالی،عاشق این مهربونیاشم.

هر بیستا سوالو پرسیدم  و نتونستم جواب بدم،بعد بابایی گفت که پک  سی دی اموزشی برای دوران بارداری و نگه داری از نوزاد برامون خریده،خیلی تعجب کردم اخه بابایی اهل از این کارا نبود،خیلی هم خوشحال شدم که کلی به فکر ماست،شبم خونه مامان گلچین  یعنی مامان بابایی موندیم اخر شبم برگشتم کلی هر شب خوابتو میبینم خیلی دوست دارم بدونم که پسری یا دختر برام اصلا مهم نیست اما اینجوری راحت تر ارتباط برقرار میکنم،امروز بابایی گفت که اسم گندم خوشم میاد اما قراره اسمتو من انتخاب کنم ما اسم پسر کیلن مهر انتخاب کردیم من دوست دارم که اسم دخترم مثل همین باشه فعلا کرانه و کیمیا تصویب شده بابایی هر دو رو دوست داره اما بازم تا متوجه نشیم که فرشته بابایی مامانی چیه  نمیتونیم تصمیم بگیریم،عاشقتم مامانی،بابایی هم خیلی دوست داره فکر کنم حسابی داره بهت فکر میکنه اما پیش من زیاد به روی خودش نمیاره، .......

اینم عکس سی دی اموزشی که بابا خریده

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان کنجد
8 اسفند 91 15:07
وای چقدر خوشحال شدم که یک فرشته دیگه می خواد بیاد پیش ما با اجازه لینکت کردم به منم سر بزن
غرال
8 اسفند 91 23:40
عزیزمی قربون اون قلب مهربونت برم که به فکر صحرایی منم عین تو براش کلی نراحتم خدا میدونه کلی هم براش دعا میکنه که اونم طعم مادر شدن رو بچشه من الان دقیقا 6 روز مونده تا دو ماهگیم تموم بشه ولی نمیدونم چرا عین تو این همه ذئوق ندارم ولی باورت نمیشه همه ی چیزامون تقریبا عین همه منم 26 سالمه و سه ساله ازدواج کردم و عاشق شنا هستم راستی چقدر وقته به فکر نی نی بودی تا خودشو نشون داد؟ خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم یاسی جونم بوس بوس بوس
غزال
8 اسفند 91 23:45
مدونی یاسی من هفته 6 رفتم سونو دکتر کلی نگرانم کرد گفت بهم که نی نیت پیدا نیست و چیزی مشاهده نمیشه ولی ایشالا دفعه بعد که بیای پیداست اما اگه نبود تخمک پوچه و باید کورتاژ کنی
اینقدر نگرانم و ترسیدم که نگو
کاش نینیم سالم باشه ت رو خدا برام دعا کن





اصلا به دلت بد راه نده غزلی توکل به خدا
بهاره مامان امیرمحمد
14 اسفند 91 13:13
سلام عزیزم مبارک مبارک فرشته کوچولو که اومده توی دلتون مبارک باشه انشاءا.. به زودی عکس نی نی خوشگلتون را می بینیم - مامان خانوم اصلاً نگران نباشید استرس نداشته باشید چشم روی هم بزارید 9 ماه تموم شده و شما یک فرشته بی بال ناز نازی را بغل می گیرید - فقط سرتون با خرید و برنامه ریزی و تحقیق و پرسش از افراد با تجربه پر کنید - وقتی نی نی را بغل می کنید تمام خستگیتون در میره اینقدر لذت داره اون لحظه که خدا میدونه - بازم مواظب خودتون باشید با کمال افتخار شما را لینک کردم بازم به ما سر بزنید ما که هر روز در وب شما هستیم یک بوس آبدار از نی نی و خودتون بوسسسسسسسسسسسسس بوصصصصصصصصصصصص وبثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثث
بهاره مامان امیرمحمد
15 اسفند 91 13:50
مامان یاسی جونم خوبی؟ عزیزم از آدرس جواب آزمایش شما فهمیدم که اهل کرمونشاه هستید بابا و مامان من هم اهل اونجا هستند خیلی خیلی خوشحال شدم که همشهری مامان من هستید عزیزم باعث افتخار منه که با شما آشنا شدم مامان با سلیقه مهربون
rasta
18 اسفند 91 16:13
دست بابایی دارد نکنه عجب برنامه ی جالبی .... به فکر افتادم که ی دونه از اینا بخرم....
مرمر(مامی کسرا)
17 فروردین 92 19:56
عزیزم .......منم همش به فکر نی نی بودم.......مث تو شبا خحوابشو میدیدم....اصلا باورم نمیشد یه روز بغلش کنم ...ولی همش میگذره..الان کسرای من 9 ماهه کنارمه.......عاشقشم..بیشتر از همه چیز و همه کس تو دنیا کسرا و باباییشو دوست دارم....


امیدوارم روزی برسه که منم بغلش کنم