بابایی مهربون......
سلام ناناز مامان خوبی عشقم؟ نمیدونم متوجه میشی که مامانی هر لحظه و هر جا موقع هر کار حتی توی خواب لحظه ای نیست که بهت فکر نکنه؟ توی رویا بغلت میکنم برات لالایی میخونم داستان میخونم برات درد دل میکنم.بعضی وقتا به خودم میگم کمتر فکر کنم اینجوری این ماها دووم نمیارم اخه مامانی خیلی عجوله،یادته که واسه اومدنتم چقدر عجله داشتم؟اما خیلی نگرانم بعضی وقتا همین نگرانی ها این فکر کردن به اینده کلافم میکنه جوری که خیلی بهونه گیر میشم ،کسی هم نیست گیر بدم بهش ناچاری امیرو اذیت میکنم.دیروز با بابایی رفتیم تا بابایی برای مغازه خرید کنه منم یه کم خرید داشتم اومد دنبالمو بعد نهار با هم رفتیم بیرون،بابایی رفت دنبال خریدش و منم رفتم چندتا مغازه بالاتر تا کارای خودمو انجام بدم میخواستم واسه هفت سین وسیله بخرم اما چون زیاد وقت نداشتم نتونستم که همشو بخرم،بعد زنگ زدم به بابایی اونم کارش تمام شده بود رفتم پیشش.بابایی یه چیز گفت خریدم باید حدس بزنی که چیه؟؟؟؟
برام بیست سوالی گذاشت و گفت اگه بگی جایزه هم داری،بعد گفت اجازه داری بیست تا سوال بپرسی بابت هر سوال هزار تومنم کم میشه،کلی اذیتم کرد خیلی خندیدیم جات خالی،عاشق این مهربونیاشم.
هر بیستا سوالو پرسیدم و نتونستم جواب بدم،بعد بابایی گفت که پک سی دی اموزشی برای دوران بارداری و نگه داری از نوزاد برامون خریده،خیلی تعجب کردم اخه بابایی اهل از این کارا نبود،خیلی هم خوشحال شدم که کلی به فکر ماست،شبم خونه مامان گلچین یعنی مامان بابایی موندیم اخر شبم برگشتم کلی هر شب خوابتو میبینم خیلی دوست دارم بدونم که پسری یا دختر برام اصلا مهم نیست اما اینجوری راحت تر ارتباط برقرار میکنم،امروز بابایی گفت که اسم گندم خوشم میاد اما قراره اسمتو من انتخاب کنم ما اسم پسر کیلن مهر انتخاب کردیم من دوست دارم که اسم دخترم مثل همین باشه فعلا کرانه و کیمیا تصویب شده بابایی هر دو رو دوست داره اما بازم تا متوجه نشیم که فرشته بابایی مامانی چیه نمیتونیم تصمیم بگیریم،عاشقتم مامانی،بابایی هم خیلی دوست داره فکر کنم حسابی داره بهت فکر میکنه اما پیش من زیاد به روی خودش نمیاره، .......
اینم عکس سی دی اموزشی که بابا خریده