کیان مهر عزیزمکیان مهر عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

فرشته ای در کنارم

هفته سیزدهم

1391/12/6 20:35
نویسنده : مامان یاسی
800 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته کوچولو و ناز من الان تقریبا این شکلیه

قربون دستو پاهای کوچولوت بشه مامانت.

سلام...

هفته قبل روز سه شنبه ساعت 3.30 نوبت دکتر داشتم برای اولین بار بود میرفتم اینجا دفعه قبل که رفته بودم پیش انیس نانکلی اصلا رازی نبودم تصمیم گرفتم این ماه پیش کشاورزی برم خواهر شوهرم از این خیلی تعریف میکرد شب قبل از استرس خوب نخوابیدم نمیدونم چرا اما اگه ادم دکترش خوب نباشه حسابی داغون میشه دعا میکردم این خوب باشه.البته به پای دکتر خودم توی شمال که میدونستم نمیرسه شایدهم اون باعث شده توقع من بره بالا اما من حسابی دعاش میکنم چون واقعا عالیه.

قرار شد ساعت 3.30 برم امیر تا یه جایی منو رسوند اما وقتی رسیدم در ساختمون باز نشده بود یه 15 دقیقه ای اونجا صبر کردم تا در باز شد پشت در حسابی پر بود از مریض که هر کدوم با یه طبقه کار داشتم رسیدم طبقه اول تابلو رو دیدم رفتم داخل منشی بود سه نفر همزمان رسیده بودیم اما چون من زودتر نوبت گرفته بودم نفر اول بودم گفتن ساعت 4.30 ما ما میادو نیم ساعت بعدش دکتر تعجب کردم که ماما میبینه اخه ما تو شمال از این برنامه ها نداریم.یکی از خانمها عجله داشت که من نوبتمو دادم به اون ماما اومد و اون رفت داخل و ده مین بعدش نوبت من بود ماما قدو وزنمو گرفتو یه سری سوال پرسیدو برام تشکیل پرونده داد.

اومدم بیرون دیگه تقریبا مطب پر پر شده بود نصف نشسته نصف سرپا نصفم در حال قدم زدن اما از دکتر خبری نبود از قرار معلوم به خاطر عملی که داشت دیر کرده بود.حدودا نزدیکای 5.30 بود که اومد چادری و بود خیلی با حجاب بود ،ده یا 20 مین بعد رفتم داخل معاینم کرد که نمیدونم چرا خیلی واضع صدای قلبه فرشتمو نشنیدم البته یا خیلی تلاش نکرد یا زود بود .بعد برام سونو نوشتو. من بعد گرفتن دارو ها اومدم سوار ماشین شدم و رفتم پیش امیر.

صبح روز چهار شنبه 25 بهمن قرار بود برم نوبت سونو گرافی بگیرم اخه تلفنی نوبت نمیدادن حدودا ساعت 11 رفتم و یه کم خرید کردم برای وسایل سفره هفت سین و منتظر موندم تا برگه گذاشتن و اسممو نوشتم امیر با دوستش نوید کار بانکی داشتن اون طرفا اومدن دنبالم از اتوبوس سوار شدن راحت شدم.

عصر به اصرار امیر به ابجی فرشته زنگ زدم و همراه من اومد.نمیخواستم به کسی زحمت بدم باید عادت کنم اما امیر نزاشت و مزاحم ابجی شدم.

رفتیم سونو و بعد یک ساعت نوبتم شد و رفتم داخل دکتر سونو معاینه کرد گفت کیستات هست اما هیچ مشکلی نیست گفت جفتت پایینه متوجه نشدم منظورش چیه جوابو بردم پیش دکتر منشی خودش جوابارو برد داخل بعد صدام کرد گفت ماما کارت داره رفتم داخل کلی استرس داشتم بهم گفت چون جفتت پایینه.باید استراحت کنی راه نری سوار ماشینم زیاد نشی وسایل سنگینم بلند نکنی.

اینجوری بود که من الان چند روزه فقط افقی شدم روی مبل و تخت استراحت میکنم امیرم خیلی خیلی داره کمکم میکنه میاد یه چیز درست میکنه با هم میخوریم میدونم خیلی خستست اما واقعا کمک حالمه بهم روحیه میده توی کارا حسابی به دادم میرسه.امیرم ازت ممنونم که به خاطر رفاه خونوادت این همه تلاش میکنی ممنونم که هرچی میخوام زود زود فراهم میکنی.ممنونم که تمام حواست به ماست .ما خیلی دوستت داریم امیدوارم این ماه میرم سونو مشکلم حل شده باشه تا از بار زحمتای تو کم بشه عزیزم و خیال هر دو تامونم راحت بشه.ممنونم که کاری میکنی من از این روزای شیرین بیشترین لذتو ببرم.

فرشته مهربونم اینم عکس وسایلایی هست که قبل از اومدنت خریده بودم تقریبا یه سال قبل اخه من خیلی وقته چشم انتظارتما امیدوارم خوشت بیاد عزیزم

اینم عکس کتابات اینا رو اقا محمد بهت داده خودمم برات کلی کتاب میخرم تا همه رو برات بخونم عزیزم میدونم مثل مامان بابا عاشق کتابی...............

 

 

دوستت دارم فرشته من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سارا مامانی شیدا
15 اسفند 91 11:37
عزیزم نگران مشکلت نباش خیلیا تو بارداری مشکل پایین بودن جفت دارن منم داشتم اصلا اولش تقریبا طبیعیه اگه بعد از سه ماهگی رفع نشه احتیاج به استراحت مطلق داره بهش فکر نکن و کلی خوشحال باش که برای اون فندق توی شکمت استرس مامانیش از همه چیز بدتره
بهاره مامان امیرمحمد
15 اسفند 91 13:52
مبارکککککککککککککککککک باشه وسایل نی نی قشنگمون وای چقدر خوشگله اینها که براش گرفتید چه کتابهایی آفرین به این مامان با شعور همه کتابها را در دوران بارداری براش بخونید چون وقتی به دنیا بیاد عاشق کتابخونی میشه خیلی روش تأثیر داره امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشید و بوسسسسسسسسسسسسسس بوصصصصصصصصص بوثثثثثثثثثثثثث