خواب یک فرشته نوشته شده در4/9/91
دیشب بعد کلی فکر در مورده تو نانازم خوابم برد .خواب جالبی دیدم خواب دیدم که یه بچه ناز گوشه خونه خوابیده روی یه پتوی سفید نزدیکای در خوابیده بود من از دور داشتم نگاش میکردم اروم رفتم نزدیکش اشنا نبود اما متوجه شدم که جیش کرده به خودم گفتم تو مگه بچه دوست نداری عاشق بچه ها نیستی مگه تا مادرش نیومده دنبالش بغلش کن ببر تمیزش کنم.
بچه رو اروم پبچیدم توی پتو بردم تمیزش کردم اوردمش کنار بخاری محکم بغلش کردم میدونستم بچه خودم نیست اما میخواستم از وجودش لذت ببرم.
همون موقع بود که از خواب بیدار شدم خیلی خوشحال شدم که توی خواب یه بچه نازو بغل کردم.
از این خوابا زیاد میبینم نفسم نمیدونم چرا توی همه خوابام میدونم اونایی که بغلم هستن بچه من نیستن.
الاهی قربونت برم تا مامان یاسی دیوونه نشده بیا دیگه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی