کیان مهر عزیزمکیان مهر عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

فرشته ای در کنارم

یه شب بد نوشته در 2/10/91

1391/10/3 10:13
نویسنده : مامان یاسی
702 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز ظهر امیرو نیومد خونه اخه برادرش مهمون اشت و نتونسته بودبمونه به جای امیر تا اون بیاد خیلی خسته شده بود .اخر شب هم که اومد چون هم من هم اون خسته وکلافه بودیم الکی و خیلی راحت سر اینترنت دعوامون شد امیرم روی من حساسه فکر میکرد نت مارو از هم دور میکنه و من گول میخورم و منم که خیلی از حرفش عصبی شدم دستگاه مودمو پرت کردمو شکستم بعدم درو رو بهش بستم .کلی از پست در ناز کشید تا درو باز کنم و منم از روی عصبانیت کلی بدو بی راه بهش گفتم الان خیلی پشیمونم ولی اونم خیلی اشتباه کرد نمیدونم چرا اما فکر کنم چشم خوردیم زندگی اروممون چه طور دیشب یه لحظه بهم خرد بعد درو باز کردمو اشتی و کلی لاو ترکوندیمو عشق کردیم بعضی وقتا اینطوری میشیم اما خدارو شاکرم که خیلی منطقی و خیلی زود حتی به ساعت هم نمیکشه که همه چیز حل میشه.

صبح هم من خونه رو تمیز کردم و غذا درست کردم اخه خاله زهرا فردا بلیط داره که بیاد اینجا و من هم فردا نیستم نوبت دکتر دارم واسه همین امروز خونه رو تمیز کردم.واسه فردا استرس دارم اولین باره که میرم دکتر بعد بارداری هیچ شناختی هم از این دکتر ندارم خدا کنه خوب باشه باید بشینم سوالامو بنویسم خدا کنه حوصله داشته باشه تا کمکم کنه خدایا خودمو زندگیمو همسرمو فرشتمو و مادرو پدرو خانوادمو به تو سپردم خدایا محافظ همهشون باش

کمکم کن که این ماها بگذره و فرشته من بیاد بغلم ..........

امین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)