کیانمهرم یک ساله شد
سلام به همه وجودم ارامش لحظه لحظه های زندگیم پسرم کیانمهر
مامان به فدای تو بشه گلم شما امروز یکساله شدی عزیزم از خدا میخوام که بهت طول عمر با عزت بده
امروز سالروز بهترین روز زندگیه منو بابای جونه.یعنی روزی که خدا تورو بهمون هدیه داد
دیروز بردمت واکس زدی مثل یه مرد بودی زیاد گریه نکردی و واکس راحتی بود شکر خدا بیقراری نمیکردی چون گفتن باید واکسنتو سر وقت بزنیم رفتنمون به شمال تاخیر افتاد و مجبور شدیم چند روز دیر تر بریم و دیرتر برات تولد بگیرم.همه رو واسه دوشنبه 27 ام دعوت کردم برا کارت تبریک و کلی چیزای دیگه درست کردم جشن که گرفتیم میامو عکساتو میزارم.اومدم تا برات خاطره ی دیشبو تعریف کنم.
چند روز قبل به بابا گفتم که میخوای یه تولد توی خونمون بگیرم و عمو و عمه هارو دعوت کنم؟که بابا گفت نه نمیخواد واکس میزنه حالش خوب نیست بهتره بهش برسی دورو برش خلوت باشه بهتره.تا دیشب به بابا گفتم اخر شب زودتر بیاد تا ببریمت یه کم بیرون اخه خدا رو شکر سرحال بودی بابا ساعت ده اومد دنبالمون رفتیم اول پمپ بنزین یهو بابا گفت اه یه چیزی خونه مامانم جا /ذاشتم یاد بیار موقع برگشتن بریم بیاریم منم گفتم خب الان بریم شاید دیر برگشتیم وقتی رسیدیم بابا گفت بیا بریم بالا ماممانم کیانو ببینه رفتم بالا واااااااااااای نمیدونی چی دیدم بابایی برات کیک خریده بود کلی بادکنک باد کرده روی دیوار پیام تبریک برات چسبونده بود کلی إوق کردم توی اون همه مش؛له کاری اصلا فکرشو نمیکردم که بابایی وقت کنه از این کارا انجام بده خلاصه کلی عکس گرفتیمو عمو اینا اومدن و دور هم بودیم تا اخر شب تقریبا یک بودیم رفتیم یه دوری زدیمو برگشتیم واقعا خوش گذشت یه جشن تولد ساده و زیبا و خودمونی هم بابایی برات تدارک دید عزیزم.اینم عکس نازت که خیلی تعجب کرده بودی از دیدن بادکنها.بوووووس عاشقتم کیانمهرم
کیان مهر عزیزم ، 1 سالگیت مبارک