کیان مهر عزیزمکیان مهر عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

فرشته ای در کنارم

پسرک کنجکاو من

1393/5/4 15:24
نویسنده : مامان یاسی
1,052 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازنین مامان سلام

خوشکل نازم سلام

چقدر دلم میخواد میتونستم هر روز بیام اینجا و لحظه لحظه ی روزهای سخت و شیرین با تو بودنو برات ثبت  میکردم.اما واقعا نگهداری از پسرک کنجکاوی مثل شما  که به همه چیز دست میزنه دست تنها سخته و وقتی برام باقی نزاشته شما مثل قبل به خودم وابستگیه شدید داری قبلا که کوچیکتر بودی بیشتر در طوا روز میخوابیدی و من وقت داشتم که کارای خونه رو انجام بدم اما الان خیلی کوتاه میخوابی اونم به شرطی که بغلت بخوابم ده مین یه بار بیدار میشی زیر چشمی نگام میکنی و میخوابی.

فدات بشم الاهی روزاهم اصلا اجازه ندارم از کنارت بلند بشم بلند که میشم اینقدر بد جور و شدید گریه میکنی که نگو وقتی هم که نشستم از سرو کولم بالا میری و فقط گازم میگیری یه روز که مهمون داشتیم بیرون بودیم بغلم بودی جوری گازم گرفتی که حالم بد شد اب به صورتم پاشیدن تا حال ومدم بعدشم که از شدت درد نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم.و تنم سیاه سیاه شد فدای هشت تا دندونای نازت برم الاااااااااااهی خیلی عاشقتم کیان بعضی وقتی از بس کار دارم به هیچ کدومشون نمیرسم و تنهام و جایی ندارم برم کسی نیست بیاد پیشم دلتنگم و الانم که یه ماهه بابا ظهرا هم خونه نمیاد خسته میشم مکلافه میشم اما تو با خنده هات ارومم میکنی

ممنونم که هستی بهترین هدیه خدااااا

توی این مدت دوبار رفتیم شمال اونجا بهت حسابی خوش میگذره اخه همیشه میبرمت بیرون و مهمونی یا میان بهمون سر میزنن وتنها که نیستی کمتر بهونه میگری گلم

الان کنارم خوابیدی با اینکه از خستگی خوابم میاد اما دلم میخواست بیام برات بنویسم و عکساتو بزارم ایندر ارومو اهسته تایپ میکنم که بیدار نشی حتی به کوچیکترین صدا حساسی اخه همیشه خونمون سکوت بوده وقتی خوابیدی عادت کردی.

هنوز راه نمیری اما درو دیوارو مبلم میگیری و حرکت میکنی زیر بغللتو که میگیرم راه ببرمت زود خسته میشی اخه اصلا کف پاتو زمین نمیزاری و فقط روی انگشتا راه میری.واسه همین پاهتن زود خسته میشه

مامان به قربونت :با غذا خوردنم مشکل داری من واسه خودمون نمیرسم غذا درس اما مدل به مدل برات غذا درست میکنم اما شما خیلی کم میخوری البته قد و وزنت خوبه اما اصل تغذیت از شیر خودمه چون واقعا در حد چند قاشق بیشتر نمیخوری اونم با کلی بازی بازیو شکلک در اوردن من.

دیروزم تولد بابایی جون بود با همکاری شما که زیاد گریه و شیطنت نکردی موفق شدم برای بابا کیک بپزم و عمه اینارو دعوت کردم شب خوبی بود به شمام کلی خوش گذشت.

خب حالا تا بیدار نشدی برم به دوستای گلم سری بزنم بووووووووووووووووووس عزیز دلم

 

 

کیان مهر عزیزم تا این لحظه ، 11 ماه و 13 روز سن دارد :

 

 

هر وقت خواستی بدونی چند تا دوستت دارم

انگشت بذار رو نبضت

اون موقع می بینی دوست داشتنم تمومی نداره

 

پسندها (6)

نظرات (5)

ابجی سجا
4 مرداد 93 15:35
لالالالا بخواب دنيا خسيسه واسه كسي كمتر مينيويسه يكي لبهاش هميشه غرق خنده س يكي پلكاش تو خوابم خيس خيسه يكي داره هزارويك ستاره يكي جز ياد تو هيچي نداره....
الی
5 مرداد 93 7:40
عزیزم ماشالا چه شیطونی شده کیکت هم خیلی قشنگ بود دوباره رفتم خوندم ببینم خودت درست کردی تزیینش خیلی خوشگل بود
مامان یاسی
پاسخ
ممنون عزیزم اره خودم پختم جای شماها خالی
فرشته مامان رها
6 مرداد 93 15:40
پس حسابی شیطون شد ه این اقاپسر از این گاز گرفتنا که نگو رها جوری گاز میگرفت که جاش کبود میشد
ابجی سجا
9 مرداد 93 18:32
استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان و صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت...
مامان امیرعلی
11 مرداد 93 8:51
چه عجب عزیزم دلمون براتون تنگ شده بود ماشالله پسرت چه بزرگ شده ماشالله به دندونهاش امیرعلی ما که هنوز یکدونه دندون هم در نیاورده