کیان مهر عزیزمکیان مهر عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

فرشته ای در کنارم

بالاخره بعد یه غیبت کبری ما برگشتیم...

   کیان مهر عزیزم تا این لحظه ، 5 ماه و 26 روز و 12 ساعت و 46 دقیقه و 39 ثانیه سن دارد : بیست دی ماه باغ خونه عزیز جون خب خاله های نازنین سلام بالاخره موفق شدم کم کم بیامو خاطره های پسر نازمو بنویسم. توی این مدت خیلی تغیر کرده.وقتی که داشتیم میرفتیم شما 4 ماهو 5 روزت بود کم پیش میومد که وقتی به پشت خوابیده بودی برگردی اما وقتی رفتیم شما هفته اول یاد گرفته بودی و فوری برمیگشتی جوری که یه ثانیه هم به پشت نمیخوابیدی اوایلش یه کم دستت و به سختی از زیر خودت ازاد میکردی و همین باعث شده بود که شبها من 100 بار بلند بشمو مواظبت باشم اخه برمیگشتی روی دماغت و بعدشم خوابت میبرد من دورو برتم بالشت میزاشتم اما فایده ندا...
23 بهمن 1392

واکسن 4 ماهگی و اماده شدن واسه یه شمال رفتن درست و حسابی

سلاااام  نون خامه ایه مامان دردت به جونم شیرین عسل من این روزا اینقدر وقتمو گرفتی که وقت ندارم به کارای خیلی جزیی خودم برسم چه برسه که بیام اینجا و برات از شیرین کاریهات بنویسم پسر گلم. میخوام از 15 روز قبل بنویسم که گریه های عجیب و غریبی میکردی داد میزدی و با هیچی اروم نمیشی یهو خوب میشدی و میخندیدی حس مادرونه بهم میگفت که جاییت درد میکنه بر خلاف مخالفتهای بابا که میگفت فکر نکنم چیزیش باشه بردمت دکتر و بعلههههههههههههه متاسفانه متوجه شدم که گوش سمت چپت چرکی شده مامان به قربون درد کشیدنت بشم فدات شم برات چنتا دارو نوشته و دو روز خوب بودی اما بعدا دوبااااااره شروع شد خانم دکتر گفته بود ده روز بعد دوباره ببرمت و ده ر...
24 آذر 1392

سپاس خدای خوبم....

مهربان خدای خوب من بخاطر آرامشی که به من ارزانی داشتی از تو ممنونم. بخاطر رفع همه دغدغه ها و امنیتم از تو ممنونم. بخاطر جسم سالم و نشاط و شادابی ام از تو ممنونم. بخاطر نیت پاک و قلب مهربانم از تو ممنونم. بخاطر آگاهی و دانایی ام از تو ممنونم. بخاطر گذشت و بخششم از تو ممنونم. نازنین خدای خوب من بخاطر امیدواری به لطف بی پایانت از تو ممنونم. بخاطر رزق و روزی حلال و فراوانم از تو ممنونم. بخاطر همنشینی با خوبانت از تو ممنونم. بخاطر خانواده خوبم از تو ممنونم. بخاطر توفیق بندگی ام از تو ممنونم. بخاطر زندگی جدیدم از تو ممنونم. بخاطر میل به تحول و تولد دوباره ام از تو ممنونم. بخاطر وجود شکرگذار و سپاسگزا...
15 آذر 1392

زلزله های شدید کرمانشاه

سلاااااام جیرجیرک نازو خوش صدای من فدات بشم پسر قشنگ و مهربونم جمعه یعنی اول آذر ماه ساعت 10 شب زلزله 5/8 ریشتری کرمانشاه رو لرزوند گلم اون لحظه که زلزله اومد شما توی ننو خواب بودی و من روی مبل کنارت نشسته بودم راستشو بخوای متوجه نشدم که زلزله اومده اخه استکانهای توی آشپزخونه که آویزون بود صدا خوردن حدودا 20 ثانیه من به لوسترو و چیزای اویزون دیگه نگاه کردم دیدم چیزی تکون نمیخوره نگران شدم خیلی ترسیدم فوری بغلت کردم اما از سر جام نتونستم بلند شم.تا اینکه بابایی زنگ زد قرار بود چون جمعه بود یه کم بریم بیرون دور بزنیم اومد دنبالمونو رفتیم نمیدونی خیابونا چه خبر بود عین روز ترافیک بود همه اومده بودن بیرون از ترس زلزله. از اون روز ت...
6 آذر 1392

یک سال از با تو بودن میگذرد

سلام فرشته آسمونیه ما فندق و پسته و اجیل خوشمزه زندگیه ما نفس مامان و بابا عاشقتیم غیر قابل وصف چقدر از یاد آوری خاطره سال قبل همچین روزی خوشحالم. 29 آبان سال 91 یکی از بهترین روزای زندگیه ماست.و ما بهترین هدیه عمرمونو از خدا گرفتیم من توی همچین روزی رفتم  آزمایش دادم و جواب ازمایش مثبت شد یعنی شما تو دل مامانی بودی البته اندازه یه مورچه کوچولووووووووووو وناز بودی فدات بشم.بعله بهترین هدیه شما بودی پسرم شما اومدی و یه سال از سالهای زندگی مارا برامون زیبا تر کردی قراره این سالها با وجود شما ادامه داشته باشه فرشته نازم .وقتی به اون روز فکر میکنم حس میکنم خیلی زود گذشته با اینکه خیلی سختی ها توی این مدت کشیدی...
29 آبان 1392

قالب نو مبارک گلم

سلام گل پسره ناز نازییه 3 ماه و 3 روز و 17 ساعت و 33 دقیقه و 33 ثانیه ای خودم مامان به فدای نازو عشوه هات پسر نازنینم این روزا خدارو شکر خیلی بهتری اما بازم بعضی را مثل چند روز قبل یعنی جمعه حسااااااااااابی گریه میکنی نمیدونم چت شده بود داروهاتم دادم اما انگار که نه انگار گریه پشت گریه منم اخراش همراه خودت گریه میکردم تا اینکه از خستگی خوابیدی.بابا وقتی اومد فکر کرده بود منو برق گرفته از خستگی چشام قرمزو موهام سیخ سیخی شده بود. از عادتهای این روزات بگم: این روزا خیلی بیشتر از قبل جغجغه رو توی دستای نازت نگه میداری و میبریش سمت دهنت .تقریبا چند روزیه که این کارو میکنی قبلا چندتا تکون میدادی و مینداختیش. عاشق جغغجه ت...
26 آبان 1392

تقدیم به السای نازنینم

عمه فدای اون خنده هات سلام السای خوبم عمه فدات بشه شش ماهگیت مبارک نفسم فرشته ناز نازی خوانواده ما مرسی که هستی مرسی که اومدی تا دنیای قشگ ما قشنگ تر بشه نمیدونی چقدر امسال برام عزیزه .بهترین وشیرین ترین سال زندگیم.اردیبهشتش با اومدن شما برامون بهشت شد.خدا میدونه چقدر دلم میخواست کنارت بودم برایت یه جشن 1/2 میگرفتیم یه کیک نصفه خوشمل برات سفارش میدادیم تو هم با خندهات دل مارومیبردی عزیز دل عمه خدا میدونه چقدر برام عزیزی بیشتر از کیان نباشه باور کن کمتر نیست.خیلی دلم میخواست همیشه کنارت بودم و شاهد بزرگ شدنو دلبریهات بودم اما افسوس سهم من از عمه شدن عکسهای گاه و بی گاهیه که مامان الهام جونی برام میفرسته و کلی دلم شا...
25 آبان 1392

اولین ماه محرم زندگی پسرم

سلام پسرم تمام امیدم و ارزوم شمایی پسرم و اینو فقط خدا میدونه که چه قدر دوستت دارم و تمام زندگی و عمرمو هستیمو به پات میریزم .تمام عشقم اینه که وقتی بزرگ میشی همدمم باشی یاورم باشی و دوستم داشته باشی.سنگ صبورم باشی و باهم مثل رفیق باشیم.حرف  هیچکسو قبول ندارم که بهم میگن پسرا بی وفان زیاد دلتو خوش نکن دخترا هوای مادرو پدرو دارن پسرا چه بخوای نخوای میرن و شاید به زور احوالتم بگیرن.وقتی گریه میکنی و نمیزاری استراحت کنم و یکسره بغلمی مامان گلچین میگه بچه هایی که اینطورن یعنی مامانشونو دوست ندارم.حرفش خیلی ناراحتم کرد اما مهم نیست  من عاشقتم و این عشق حتما تو دلت نفوذ میکنه و تو هم عاشقم میشی.همینطور که الان تمام لحظه هامو دق...
21 آبان 1392